نشست ادبی
نقد کتاب “عبور از نقطه تلاقی” به قلم فریده ترقی به مناسبت روز قلم
خداوند به جبران تسلیم بیدفاع آدم در هبوط به زمین قلم را آفرید و توان نوشتن را و قدرت سحرآمیز کلمات را، قلم زبان گویای احساس و اندیشه شد، در هزارتوی ذهن و تخیل آدمی شادی، غم، زیبایی، زشتی، درد، رهایی امکان بروز و ظهور یافتند. ظلمات سکوت شکست و آدم راندهشده از بهشت آسمانی، سرگشته و مبهوت زندگی، آرامآرام خود را از میان انبوه کلمات پیدا کرد. شناخت، شناساند! و در مهربانترین روز خلقت، خسته از تنهایی، مشتاق یافتن، دریچه قلبش را از روی نیاز، عشق به همراهی، بقا گشود. تل الو نور خورشید بر سطح دریا، رنگینکمان، نسیم جانبخش صبحگاهی، غوغای همنوایی مرغان، همه کلمه شدند! روزهای آفتابی، گرم، سرد، بارانی، شبهای مهتابی، تاریک در چرخش زندگی آمدند و رفتند. نگاه آدم بهتدریج درگذر از ایام و کسب تجربه زیستن، پخته شد. عمق بیشتری گرفت و کلمات پابهپایش بالیدند و جانی بیشتر گرفتند! در تکاپوی حیات قلم نماینده و زبان گویای هستی، نیستی …شد و ماند.
بخشی از این کتاب:
تازه خواندن یاد گرفته بودم که در زیرزمین خانه پدری، لابهلای مجلههای قدیمی، کتاب کودکانهای توجهم را جلب کرد. روی جلدش تصویر دو پرنده بود، یکی سیاه، یکی سفید. همانجا نشستم، جذب داستان و عکسهای سادهاش شدم، تنها چیزی که بعدها از آن خاطره یادم ماند درد و غمی بود که موقع خواندنش قلبم را فشرد و اشکهایم را جاری ساخت. سالها بعد، وقتی خیلی اتفاقی دوباره کتاب را میان خرتوپرتهایی مستعمل در گوشهای مهجور پیدا کردم. بیمعطلی نشستم تا بخوانمش! خیلی دوست داشتم ببینم چه چیز کتاب آن زمان روح کودکانهام را شدید متأثر کرده، داستان چند برگ بیشتر نبود، صفحات کاهیاش بهمرور زمان نم گرفته و لکههای زردی روی آنها دیده میشد، در هر ورق دو یا سه سطر بیشتر نوشته نشده بود! مابقی عکسهایی سیاه و سفید از دو پرنده.
مراسم رو نمایی ازکتاب “عبور از نقطه تلاقی” به قلم فریده ترقی