انتشارات عطران: کتاب “او…کمی قبل از واقعه” به قلم “مهسا ذوالفقاری”
به ساعتش نگاه کرد چیزی به ده نمانده بود باز به خودش یادآوری کرد شیفتش که تمام شد اول قبض ها را پرداخت کند. اخطار قطعی گاز آمده بود باید قسطی اش میکرد سری هم به اسفندیار میزد و می نشست پای تمام شکایت مای بی نهایتش از غذای کمپ از دردها از دلتنگی ها و تمام اما ها و اگر ها…و هزار باره قول میداد وقتی برگشت جز کار به چیزی فکر نکند و بارهای سنگین روی دوش نوآ را کمی اندکی سبک کند آوا را با هم به دانشگاه بفرستند برای بابا اردشیر هم یک پرستار تمام وقت بگیرند و کم کم نوآ شغل بهتری پیدا کند با ساعات کاری کمتر و اوقات فراغت بیشتر، رویای قشنگی بود.
می توانست به برگرداندن تمام چیزهایی که از دست داده بودند فکر کند، رویا ببافد فیزیوتراپی ها جواب داده و پدرشان باز میخندد باز برایشان آغوش باز می کند می توانست رویا ببافد برگشته اند. خانه، همان خانه ی نوزادی، کودکی، نوجوانی و جوانی اشان هفته ی پیش بی خبر از بقیه رفته بود از دور تماشایش کرده بود خالی از سکنه بود خانه همان خانه بود با همان خشت و آجر پر از جای خالی شان خانه همان بود فقط آنها دیگر همان آدمها نبودند میتوانست رویایش را ببیند که باز صدای خنده های آوا بپیچد لای دیوارها آن قدر زنده و رنگی که جلوی چشمانش بود داشتن رویا که ایرادی نداشت نداشتنش آدم را می کشت جایی خوانده بوده همه چیزت را میتوانند بگیرند خانه ات، لباسهایت آبرو و اعتبارت تنها چیزی که تمام و کمال بدون هیچ دخل و تصرفی تماماً تا ابد در مالکیت خودمان میماند رویاهایمان هستند پس تا میتوانی رویا پردازی کن آرزو کن
عینکش را به چشم زد کتاب را دستش گرفت بارها و بارها کتابهای این نویسنده را خوانده بود تمام کتابهایش را داشت یک ردیف از کتابخانهی رنگ پریده و دست دومش جا خوش کرده بودند قلمش را میشناخت آرزوی یکبار از نزدیک دیدنش را داشت نویسندهی خلاقی که هیچ کدام از کتابهایش شبیه دیگری نبودند و هر بار خواننده را وارد دنیایی میکرد که قبلاً شاید تصورش را هم نمیکرد. باز نگاهش به پاراگراف عجیب و غریب صفحهی آخر افتاد یک آن تصمیم گرفت تصحیحش کند از توی کیفش خودکار و دفترچه اش را بیرون آورد یکبار از اول، آخرین صفحه را خواند و بعد صفحهی قبل را هم خواند پاراگراف به هم ریخته بشدت کنجکاوی اش را تحریک کرده بود کتاب و کل داستان بدون آخرین پاراگرافِ یک پایش می لنگید.
نوبت چاپ: اول
جهت پاسخگویی به سؤالات و تهیه کتاب مربوطه می توانید از طریق گزینه خرید محصول و پل ارتباطی انتشارات عطران اقدام نمایید:
دفتر مرکزی انتشارات عطران: 66191000 -021
شماره تلگرام پشتیبانی (24 ساعته): 09108172896