انتشارات عطران: کتاب “مجسمه ای به نام نوبر” به قلم حدیث احمدی
بخشی از کتاب “مجسمه ای به نام نوبر” را می خوانیم
دیشب خواب عجیبی دیدم، دریا شده بودم، آبی بودم و مواج، باران شدید درد زیادی را به من تحمیل می کرد. به ساحل که نگاه کردم، همه ماهی ها مرده بودند، فقط من مانده بودم. من توی این طوفان باید دوام میآوردم، بعد احساس کردم موجودی کوچک در حال شنا کردن در عمق شکمم است. یک ماهی قرمز کوچولو! انگار اصلا از باران و طوفان بی خبر بود، خیلی ترسیده بودم اما ترسم بیش تر به خاطر ماهی کوچولو بود. نمی دانستم باید خودم را نجات بدهم یا او را ولی حس می کردم که بدون او خیلی تنها می شدم.
بعد از خواب پریدم. باران می بارید، اما مثل همیشه آرامش بخش نبود، ترسناک بود. احساس درد خفیفی توی شکمم داشتم.
کوچه مثل همه ی جمعه صبح ها خلوت بود. برگ درختان روی زمین را زرد کرده بودند، بر خلاف دیروز آفتاب در آسمان بود اما باد همچنان می وزید و شاخه های بید مجنون را به رقص در می آورد. نادر که صبح با اشتیاق زیادی از خواب بیدار شده بود و برای خرید نان تازه از خانه بیرون زده بود. حالا با دیدن این منظره دلش گرفت. احساس کرد که رقصیدن دلبرانه شاخه های بید نباید آنقدر ها هم خوشحال کننده باشند.
یادش می آمد که سال ها پیش وقتی با مادرش به نمایشی که پدرش در آن بازی کرده بود رفتند، مادرش با رقص پدر روی صحنه گریه کرده بود……….
کتاب “مجسمه ای به نام نوبر” به قلم حدیث احمدی
نوبت چاپ: اول
جهت پاسخگویی به سؤالات و تهیه کتاب مربوطه می توانید از طریق گزینه خرید محصول و پل ارتباطی انتشارات عطران اقدام نمایید:
دفتر مرکزی انتشارات عطران: 66191000 -021
شماره تلگرام پشتیبانی (24 ساعته): 09108172896