کتاب مجموعه شعر و داستان کوتاه “پاییز را خزان نکن “را میخوانیم:
داستان کوتاه “به دنبال دلقک شهر”
دلقک شهر که عمری دوستان را می خنداند، امروز برای درمان اندوه خود راهی شهر دیگری شد تا در آنجا دلقک شاد و خندانی را پیدا کند.
او به دلیل مرگ پسرش در حادثه ی آتش سوزی نزدیک به سه ماه نخندیده بود و دچار افسردگی شدیدی شده بود.
وقتی که وارد آن شهر شد، مردم آن حوالی را بسیار افسرده و بی حوصله دید. او متوجه شد؛ شادی در چهره های آنها موج نمی زند و صدای خنده از آن شهر کوچک بلند نمی شود.
دلقک اندوهگین، سراغ دلقک شهر را از مردم آنجا می گرفت. کسی نمی دانست او کجا رفته است. دلقک در پاسخ می شنوید:
-ماههاست که دلقک شهر از آن شهررفته و دیگر کسی آنها را نمی خنداند.
دلقک غمگین که به امید دلقک دیگر آواره ی شهر دیگر شده بود، غصه های خود را به فراموشی سپرد. او از یاد برده بود که چرا به این شهر سوت و کور سفر کرده است.
دلقک با خود زمزمه می کرد:
– من نباید نسبت به مردم این شهر بی تفاوت باشم.
-من باید شادی و خنده را به مردم این شهر برگردانم.
او چند روز بعد به تنهایی میدان شهر را برای اجرای نمایش دلقک بازی مهیا کرد.
نویسنده داستان کوتاه “پاییز را خزان نکن”: ایده مفرح
نوبت چاپ: اول
جهت پاسخگویی به سؤالات و تهیه کتاب مربوطه می توانید از طریق گزینه خرید محصول و پل ارتباطی انتشارات عطران اقدام نمایید:
دفتر مرکزی انتشارات عطران: 66191000 -021
شماره تلگرام پشتیبانی (24 ساعته): 09108172896