جواد ترک: نویسنده کتاب “مسافر” نشر ملی عطران
مسافر مجموعهای است از اتفاقهای تلخ و شیرین زندگی که با تمام جذابیتها،سختیها،شکستها و پیروزی ها میگذرند و میروند و تنها تجربهای بس شیرین را باقی میگذارند، همانطور که در این مجموعه گفته شد تنها خدا میتواند انسان را در هر آزمونی سر بلند کند و او را به سر منزل مقصود برساند، پس هیچگاه از یاد و ذکر او غافل نشوید.
دوستدار شما جواد ترک
گزیده ای از کتاب
خدا هست…
سخن گفتن بسی سخت است در این دوران
به حال ما نگاهی سرسری انداخت مثل قطره باران
خداوندا درون این زمینِ بیکران تنها
میان این همه انسان نشسته بندهات، نالان
خودت گفتی که هرکس با من است پیروز میدان است
ولی بنگر که این خلقت چگونه مانده در طوفان
جدالی نیست، توای صانع، توای خالق…
توکل میکنم بازم به تو ای خالق خوبان
خودت گفتی که هرکس تنها تورا در خویش
مثل پادشاهی دید، اوست پادشاه پادشاهان
چه دنیای قشنگی میشود با تو ای خالق یکتا
همیشه شادی و لبخند، تمام خلق پایکوبان
این شهر پر از مردمان غریب است نگفتمت که نرو
این شهر پر از نیرنگ و فریب است نگفتمت که نرو
تو را به خاطر یک عشق مرا به خاطر یک شعر به بند افکندند
این شهر پر از حاکمان عجیب است نگفتمت که نرو
به جان تمام فرشتگان به نام خود خدا سوگند
این شهر پر از نگاه رقیب است نگفتمت که نرو
تمام هستی عالم، تمام جان و تنم را فدای تو کردم
این شهر پر از نگاه ناشکیب است نگفتمت که نرو
به نام حضرت باران، به نام منجی عشق
این شهر پر از عاشقان نجیب است نگفتمت که نرو
مثل احوال بیابان خالی از هرگونه برگ
یا که مرغ ماهیخواری در فکر نهنگ
روزگاری سخت، هست در پیش چشم
باز بازی بادبان و یک خدنگ…
و پرستوها که هرساله بهار یادمان میآورند
نیست هیچچیز بدتر از پیکار و جنگ
ما به هم وابسته بودیم این چه شد ایام ما؟؟!
نیست هیچچیز بدتر از چشمان تنگ
حال دل خراب و غصهدار شد
مثل آهویی که هست در چنگال پلنگ
شاعر از بهر عشقت شعرها بنوشته است
این نباشد رسم که تنها بماند مرد جنگ