فرشته فیضی: نویسنده کتاب “خدای اطلسی ها ” نشر ملی عطران
گزیده ای از کتاب
قلم روزی جان گرفت که معبود به آن سوگند یاد کرد و روزی اعتبار یافت که به دست پاک سیرتان به رقص در آمد هرگز به یاد ندارم چه شد که طعم نگاشتن تا این حد برایم لذیذ آمد همیشه راه خلاصی از مکافات دنیا برایم یک موزیک بی کلام و یک کاغذ سپید و یک قلم سیاه بوده و هست. درطول عمرم گاهی دنیا با همه هستش همچون یک موم در چنته ام بود و برعکس گاهی هم با همه قوا و سپاهش بر علیه ام در ستیز. اما هرچه دنیا برایم بیشتر تاخت
وگزیده ای دیگر عاشق خدای اطلسی ها
تاخت من بهمن بانو عزمم را بیشتر جزم کردم تا یک فرشته بمانم زیرا تاریخ به من ثابت کرد که هیچ چیز از هیچکس بعید نیست پس از رفتار آدمها دلگیر نشدم شکست ها و نگرانی هایم را رها کردم نمی گویم خاطراتم را دور ریختم بعضی از خاطرات در بطن آدم ریشه می کنند اما نیازی ندیدم آنها را قاب کنم به دیوار دلم زیرا آموختم به زمین پایبند نباشم اصلاً جایی از زندگی در میابی که باید رها کنی ببخشی و گیسوی دلت را به نسیم روزگار بسپاری تا به هر سوکه میخواهد به رقص در آید چرخ درشکه زمان بی وقفه به سمت زوال می رود اگر دلت بنده تعلقات زمین باشد نمیتوانی اوج بگیری هرچه کوله بارت از هوای نفس خالی تر باشد سهم بیشتری از آسمان خواهی داشت بیاموز به آدم های اشتباهی پیله نکنی چون پروانه نخواهی شد و فقط اسیر نفس خواهی ماند دلت را به سکان دارکشتی تمام هستی بسپار آنگاه وسط اقیانوس بی کسی هم که باشی آدمی از جنس فرکانس خودت را از دورترین فاصله ها به تو خواهد رساند آدمی که می آید و می ماند.
لینک خرید کتاب خدای اطلسی ها اثر خانم فرشته فیضی