به نام زیبایی
برای من اندوه نوشتن همواره توامان با زیبایی آن بوده درد قلم زدن چیزی نیست که بر کسانی که قلم به دست میگرند پوشیده باشد اما همین اندوه زیباست که باعث میشود دوباره و دوباره پشت میزبنشینی و کاغذی برای نوشتن در دست بگیری…
این حزن زیبای کلمات از زمانی که شروع به سخن گفتن کردم و در خیالات کودکانه خود برای درخت ها و رود ها ترانه میخواندم همراهم بوده. از آن زمان که اشعار حافظ را مینوشیدم با فروغ بزرگ میشدم و با شهریار طعم عشق رو میشنیدم تا اکنون که در هفده سالگی گاه گاهی اگر جسارتم اجازه دهد دست به قلم میبرم
به قول استادی اگر نثر راه رفتن باشد شعر حتما رقصیدن است و من امیدوارم این رقص نرم کلمات بر پهنه کاغذ ادای دینی باشد به عشق ، صلح و امید…
پیشاپیش از بابت اشتباهات کوچک و بزرگم در نگارش این کتاب از درختان سلاخی شده و پرندگان آواره شده عذر خواهی میکنم
و عشق نهفته شده در تک تک اشعار کتابم را تقدیم به دو انسان بزرگی میکنم که همواره به من عشق و محبت می آموزند،پدر و مادری که برایم تجسم شجاعت و مهربانی و امید هستند