عاطفه سلیمانی: نویسنده کتاب “سهمم از دنیا” انتشارات عطران
عاطفه سلیمانی:
متولد مهر ماه 1375
نویسنده و شاعر استان یزد
گزیده ای از کتاب
1
دارم می جنگم با خودم
شاید فراموشش کنم
شاید که
آتیش غم و
تو سینه خاموشش کنم
من خیلی جنگیدم ولی
احساسم و باور نکرد
تنها گذاشت آخر من و
تو یه شب سیاه سرد
تو سینه ی من درد یه
دنیاست تسکینم بده
احساس عاشق بودن و
به من که بود بینم بده
تو باور من تو مث
قدیسه ی مقدسی
شاید همین دلیله که
هرگز به من نمیرسی
شاید یه روزی قلب من
باختنش و باور کنه
شاید بتونه بعد از این
با خاطراتش سر کنه
اما همین دلتنگیا
قلب من و آتیش زده
تصویر تو باعث شده
که حال و روز من بده
توی فکرتم تو پاییز
وسط نم نم بارون
وسط قدم زدن هام
تو شلوغی خیابون
2
توی فکرتم تو پاییز
وقت رقص زرد برگا
وقتی دست باد میشینه
رو تن لخت درختا
من نه بادم نه درختم
ولی سردم مث پاییز
غروب روزای جمعم
تلخ و خسته و غم انگیز
یه خیابون بزرگم
که پر از برگای زرده
میره سمت ناکجا و
ممکنه که برگرده
توی فکرتم تو پاییز
وقت خشکیدن باغچه
وقت پیوستن سرما
به دل کوچیک غنچه
من تموم شب و روزم
پره از فکر قدیما
پره از گرمای چشمات
تو دل پاییز و سرما