فاطمه جلالی فراهانی: نویسنده کتاب “آوای عشق” انتشارات ملی عطران
گزیده ای از کتاب:
من عاشق این هستم که بهترین باشم و برای رسیدن به این هدفم، کارهای زیادی انجام می دهم.برای مثال، تلاش می کنم تا مدیر پرورشگاه یعنی خانم ساعی همیشه از من راضی باشد و یا به پدر و مادر هایی که به ما محبت می کنند، کادویی هدیه بدهم. مانند دیروز که به یکی از پدر های مهربان، جورابی رنگی و زیبا هدیه دادم ولی فکر کنم از جوراب زیاد خوشش نیامد و برای همین قبول نکرد… ولی خب اگر کسی سلیقه ی خوبی داشته باشد باید از یک جوراب طرح دار صورتی خوشش بیاید!
گزیده ای دیگر از کتاب:
ساعت ها به سرعت در حال گذر هستند، تا چشمانت را می بندی صبح و تا سعی می کنی کاری را انجام دهی خورشید غروب می کند و باید مثل همیشه همه جا را مرتب کنی و مراقب باشی تا همگی چشمانشان را روی هم به آرامی ببندند و سپس خودت بخوابی، اما… چون من در طول روز ساعتی را برای انجام کار های شخصی خود ندارم، مجبور می شوم تا صبر کنم همگی، مخصوصاً خانم ساعی بخوابند و بعد بروم به اتاق زیبا و رویایی خودم که در آخرین طبقه ی پرورشگاه خاک می خورد، اما منظورم نیست که در این اتاق می خوابم… من هم مانند دیگران در سالن و روی تختی سه طبقه می خوابم، منظور من از این اتاق، اتاق شخصی ام است، حتماً شما هم یک اتاق شخصی دارید!