فاطیما ملکی: نویسنده کتاب “چرخش” انتشارات ملی عطران
می آید دختر بچه ای بودم بازیگوش شاید مانند آنشرلی در جست جوی سرزمین رویاهای خود. دنیای من رنگارنگ بود اما زمان کم کم این رنگ لعاب را از من ربود و مرا به جوانی رساند . دوره ای که آغازگر دغدغه های دنیوی شد. از انتخاب رشته دانشگاهی روانشناسی کودک گرفته تا انتخاب شغل عکاسی و آتلیه هیچ کدامشان سرزمین رنگارنگ کودکی ام را به من بازنگردان.
حتی نواختن ساز برایم تکاملی نداشت تا اینکه در مسیری پر پیچ و خم در راهی که هیچگاه تصورش را نمی کردم و دانشی از آن نداشتم نور به درون من رخنه کرد تا توانستم بار دیگر دنیای کودکی خود را بیابم . اما این بار کشف سرزمین رنگارنگم با درد همراه شد دردی از جنس آگاهی زیرا به من نشان داد معنی انسان یعنی درد…
دردی که نشان از پختگی و خرد بود . که اندیشه ای را برای من جاری ساخت . واژه ها به رقص درآمدند تا خاطرات زندگی ام همیشه و جاودانه باقی بماند. در آن مرحله مقدر گشت تا قلم را بر دست گیرم و نوشتن را آغاز کنم.
و گفت: قسم به قلم و آنچه که می نویسد…
سیروسلوک مرا به آنجا رساند که داستان ایلیا را در چندین مرحله به نوشتن درآوردم . همین اواخر بود که دو فصل از آن به چاپ رسید و بعد از آن اینک خاطره ای کوتاه را در بعد کلمات به نمایش درآوردم و نامش را چرخش برگزیدم. چرخش نیز ژانر فانتزی دارد و مخاطب بنا به امیال خود در باور و رد کردنش مختار است.
دنیای افسانه ها دنیای حقیقت هاست