من مهسا ام. متولد ٨۱ و همونطور که فهمیدین تازه ۱۸ سالم شده.
از نویسندگی و سفر کردن، کتاب خوندن و معاشرت با آدما (هرچند توش موفق نیستم) لذت میبرم.
جدیدا از رشتهم که علوم تجرببه متنفر شدم و به رشته هنر متوصل شدم 🙂
سه و چهار ساله که دارم مینویسم و دو ساله که نوشتن این کتاب رو شروع کردم .
به نظرم نوشتن میتونه دیدگاه همه رو نسبت به زندگیشون عوض کنه …
عمر طلایی مینی مالیسم
پدربزرگ و مادربزرگم معلم هنر بودند. آنها خانهای هزار متری داشتند که پدرِ من با شش خواهر و برادرش در آن بزرگ شدند. عموها و عمههایم به کسانی که در کاخ زندگی میکردند، میگفتند «آدمپولدار».
پدر و مادرم هم معلمِ هنر بودند. آنها آپارتمانی صد متری دارند که من و خواهر و برادرم در آن بزرگ شدهایم. ما به کسانی که خانههای هزار متری داشتند، میگفتیم «آدمپولدار».
من و همسرم معلم هنر هستیم. ما در خانهای پنجاهمتری مستأجریم. امروز تکپسرمان داشت به همکلاسیاش، که پدرش خانهای صدمتری دارد میگفت «آدمپولدار»، و من فکر میکردم بهتر است کمکم پسرم را از هنر بترسانم.
رنگ ها دیوانه شده اند
فاجعه از شرق شروع شد، و در زمانی بسیار کوتاه همهچیز را متحول کرد. به احتمالِ زیاد نقاشِ پیر اولین کسی بود که متوجهِ تغییرات شد، و شاید برای همین بود که خودش سالم ماند! اما معنای سالم بودن دقیقاً چیست؟! اگر فقط یک نفر در شهرِ دیوانگان عاقل باشد، آیا میتوان ادعا کرد که آن فرد «سالم» است؟!
لینک خرید کتاب ” رنگ ها دیوانه شده اند” به قلم “مهساسادات موسوی”