مهیا شیخ پور
از وقتی که یادم میاد اونقدر با کاغذ و دفتر و مداد بودم مادرم به من میرزاخودنویس میگفت تا اینکه از ابتدای تحصیل به زنگ های انشا خیلی علاقه نشان دادم و در دوران راهنمایی به طور جدی و تخصصی ادبیات رو یاد گرفتم و شروع کردم به نوشتن ، در سطح روزنامه های شهرستان نوشته هام به چاپ میرسید در دوران دبیرستان علوم انسانی رو انتخاب کردم و در زندگیم واقعا از اون دوران لذت بردم و اولین کتاب رمانم باعنوان از چشم هایش انار می بارید رو به چاپ رسوندم و الان دانشجوی کارشناسی رشته مدیریت دولتی هستم . پ
نوشتن برای من از واجبات زیستنم هست و تا نفس دارم هرگز از خلق نوشته های پر احساس و مفید تا حد توانم دست نخواهم کشید . در مورد کتاب « یارم » که توسط انتشارات عطران به چاپ رسید ابتدا از همسرم که خیلی مشوق من بود تشکر می کنم و همچنین از تمام دست اندرکاران انتشارات عطران که در این زمینه مرا راهنمایی و کمک کردند کمال قدردانی رو دارم .
هیبت مردانه اش از دور به من نزدیک و نزدیک تر می شد
هر تار مویش جوهر مشکی
ابروانش خط
در سیاهی شب چشمانش
شعرم مثل روز روشن شد
تا مرا به آغوشش کشید
ضربان با تمام توان در تنم دوید
پشت پیراهن گلدار تنم، آتشی برپا شد
پیراهن آبی او، آب روی آتش شد
آباد شد خانه ام میان بازوهایش
آغوشش برایم شعر بی پایان شد