نشر ملی عطران: “روح شیشه ای” اثر “ساجده ذابح جمشیدی”
جلوی آیینه خودمو نمیدیدم انگار درونمو میدیدم
توی درونم یک حس هایی وجود داشت که گم شدند توی این همه هیاهو و هزاران فکر که منو وادار میکرد به سکوت و نذارن خودمو بشناسم خیلی گرسنه بودم رفتم پایین دیدم که میز چیده شده رنگهای که روی میز وجود داشت هارمونی زیبایی به وجود آورده بود نشستم روی صندلی همه نشسته بودند اقدس خانوم که داشت غذا رو می کشید وقتی همه اومدند غذا خوردن شروع شد طبق عادت سر سفره سکوت برقرار بود که یهو بابا گفت: مش حسن پسرت چطوره مریضیش خوب شد؟
مش حسن دستاشو بالا برد و گفت: خداروشکر بهتره آقا مش حسن گفت: آقا دیر به دیر میاید اینجا دلتنگتون میشیم بابا گفت: مش حسن کار و گرفتاری وقت برای آدم نمیذاره هفته دیگه عازم انگلیسم برای یک عمل جراحی فوق سنگین همراه با خانومم مجبورم ندا رو بذارم خونه حامد و فریبا حداقل نازی دخترشون هست که تنها نمونه من گفتم: چرا زودتر نگفتی بابا؟ گفت: هنوز کارام درست نشده بود دخترم گفتم: من توی خونه خودمون راحتترم بابا: ندا جان تنها از پسش بر میای؟ گفتم: اره بابا جون. بعد از صرف ناهار همگی رفتیم روی مبل نشستیم.
اقدس خانوم رفت بساط میوه و چایی رو فراهم کنه بعد از ناهار بابا فیلمی رو که قبلاً خریده بود گذاشت توی دستگاه ویدیو بعد از خوردن چایی و میوه رفتم طبقه بالا که کمی بخوابم صبح زود بیدار شده بودم خوابم میومد وقتی روی تخت دراز کشیدم به سقف خیره شدم به آینده ام فکر کردم که توی آینده چی قراره بشه؟
نوبت چاپ: اول
جهت پاسخگویی به سؤالات و تهیه کتاب مربوطه می توانید از طریق گزینه خرید محصول و پل ارتباطی انتشارات عطران اقدام نمایید:
دفتر مرکزی انتشارات عطران: 66191000 -021
شماره تلگرام پشتیبانی (24 ساعته): 09108172896