هارمونی زندگی
هرلحظه به جمعیت حاضرین اضافه میشد. سروصدای زیادی راه انداخته بودند.
نیکلاس نیز در کنار دیگر نوازندگان به انتظار ایستاده بود.
پدرش بابیم و امید به میان جمعیت رفت تا اینکه قطار از ميان دشتها از افق خزيد. موجی از شادی و شعف ایستگاه را فراگرفت. نوازنده خياباني در ميان شلوغي جمعيت آكاردئون مينواخت.
در گوشهاي از ايستگاه، هم نوازي گروه جوان نيز با اشاره سرپرست آغاز شد. نيكلاس قطعه «خواب غربي» را برگزيد. اين ملودي به گوش ایرلندیها بسيار آشنا بود.
ساز كوكشان صبح سرد بهاري را دوچندان به وجد درآورده بود.
تا اینکه يكي از دوستان قديمی کارل از واگن پيدا شد.
چشمان كارل از زير لبه كلاهش به چهره خستهاش خيره شده بود. جلوتر آمد.
بازوانش را دور شانههاي او انداخت. بيدرنگ احوال جرج را از او پرسيد.
اشك در چشمهایش حلقه بست و با بغض گفت:
-«متأسفم!» آنهایی که گمان میکردند جنگ بهزودی پایان میرسد مدتها بود که همگی مرده بودند!
آن روز نيكلاس پدرش را بسيار متأثر ديد ولي نمیتوانست نام جرج را به ياد آورد.
دو سال بعد در اواخر ماه اکتبر، علیرغم تمایل و تلاش پدرش به کار نقاشی، به دلیل حساسیت به رنگها و زحمات چند سالهاش به هنر نوازندگی حرفهای کلاسیک و تدریس موسیقی در مدرسه روی آورد.
پرتوهای بیجان خورشید به این بنای قرون وسطایی میتابید.
با وزش باد برگهای سرخ پیچکی که از دیوار حیاط مدرسه بالا رفته بود، یکی پس از دیگری فرو میافتاد و رنگین کمانی از رنگها برروی زمین دیده میشد.
صدای پاندول ساعت قدیمی همچون ناقوس کلیسا در راهرو طنینانداز شد.
ساعت هشت صبح بود. تدریس آن روز اجرای قطعات بیکلام و ساده از آهنگ ساز کلاسیک ایرلندی آقای چارلز وایلرز در میزان دو، چهارم بود.
آموزش رعایت ریتم، هارمونی و تونالیته به زبان ساده از تواناییهای نیکلاس آروین بود
نوبت چاپ: اول
جهت پاسخگویی به سؤالات و تهیه کتاب مربوطه می توانید از طریق گزینه خرید محصول و پل ارتباطی انتشارات عطران اقدام نمایید:
دفتر مرکزی انتشارات عطران: 66191000 -021
شماره تلگرام پشتیبانی (24 ساعته): 09108172896