بخشی از کتاب باران تویی به قلم ندا سعادتی نسب و من از خجالت سرخ شدم. برایم تعجب برانگیز بود که با اینکه اینقدر ترسیدم و حالم بد شد ولی آن لحظه و آن آرامشی را که تجربه کردم دوست داشتم هیچگ... ادامه متن
بیوگرافی آقای محمدرضا اعزازیمتولد مرداد ماه سال 79 و دانشجو حقوق قضایی است. در این کتاب سه داستان کوتاه و دو نمایشنامک انتظار شما را میکشد.در این مجموعه داستان ابتدا به موضوعات اجتماعی امر... ادامه متن
نشر ملی عطران: “کتاب زندگی در رویا” به قلم ” آرمان اصغری” روی میزم را مرتب کرده وبه راه افتادم خیلی خوشحال بودم سپیده مثل همیشه باانرژی وخندان به پیشوازم آمد بعد ازخو... ادامه متن
حشمت نام حشمت باغی خان در میان کسبه ها، بازاریان و ریش سفیدان شهر شناخته شده بود. حشمت بیست و پنج سال پیش از روستای خاکو به شهر آمده بود و حالا یکی از اهالی قدیمی کوچه سفیدابی به حساب می رف... ادامه متن
هو المحبوب بانوی بهارم و متولد دلبرترین ماه فصل بهار، اردیبهشت. همین ابتدای کلام، اعتراف می کنم این که زاده ی بهارم ربطی به عاشقانه های من و پاییز ندارد. حال و هوای پائیز بود که شوق شاعری به... ادامه متن
فریبا احمدی خطیر: نویسنده کتاب “مرد برنزی و نوزده داستان دیگر” نشر ملی عطران در دوران تحصیلات دانشگاهی ام در مقطع لیسانس در دانشگاه الزهرا تهران از سال ۶۷ تا ۷۱ عصر ۵ شنبه ها به... ادامه متن
آریا واعظی: نویسنده کتاب “مجموعه داستان های کوتاه سودازدگی” نشر ملی عطران آریا زندگی پر فراز و نشیبی را تجربه کرده و میکند. علاقهی شدیدی به سینما دارد و تقریبا روزی نیست که به... ادامه متن
فاطمه جلالی فراهانی: نویسنده کتاب “آوای عشق” انتشارات ملی عطران گزیده ای از کتاب: من عاشق این هستم که بهترین باشم و برای رسیدن به این هدفم، کارهای زیادی انجام می دهم.برای مثال، ت... ادامه متن
انتشارات عطران: کتاب چشمان خاکستری به قلم نسترن لیاقتمند بخشی از کتاب چشمان خاکستریزن با شوق به جوانه های کوچک مویی که پوستش را به سبزی مایل کرده بودند، نگریست. برای اطمینان از واقعی بودنشان... ادامه متن
انتشارات عطران: کتاب “مجسمه ای به نام نوبر” به قلم حدیث احمدی بخشی از کتاب “مجسمه ای به نام نوبر” را می خوانیمدیشب خواب عجیبی دیدم، دریا شده بودم، آبی بودم و مواج، با... ادامه متن
پیشگفتار کتاب “خلوت کور” به قلم یاسر محمدی خلوت کور مرا میبرد به آسایشگاه نیکان. جایی که ساکنانش هیچ گاه فرصت زندگی در جامعه را پیدا نکرده بودند. سالمندانی که برای همیشه خانواده... ادامه متن