انتشارات عطران: کتاب چشمان خاکستری به قلم نسترن لیاقتمند بخشی از کتاب چشمان خاکستریزن با شوق به جوانه های کوچک مویی که پوستش را به سبزی مایل کرده بودند، نگریست. برای اطمینان از واقعی بودنشان... ادامه متن
پیشگفتار کتاب “خلوت کور” به قلم یاسر محمدی خلوت کور مرا میبرد به آسایشگاه نیکان. جایی که ساکنانش هیچ گاه فرصت زندگی در جامعه را پیدا نکرده بودند. سالمندانی که برای همیشه خانواده... ادامه متن
انتشارات عطران: کتاب “من او بودم” به قلم “فاطمه شادکام” مرد جوانی وارد کتابخانه شهر شد، کتابی می خواهد، کتابخانه را سکوتی سنگین فرا گرفته، پشت پیشخوان دختر جوانی نشست... ادامه متن
انتشارات عطران: کتاب “او…کمی قبل از واقعه” به قلم “مهسا ذوالفقاری” به ساعتش نگاه کرد چیزی به ده نمانده بود باز به خودش یادآوری کرد شیفتش که تمام شد اول قبض ها ر... ادامه متن
فرشته فیضی: نویسنده کتاب “خدای اطلسی ها ” نشر ملی عطران گزیده ای از کتاب قلم روزی جان گرفت که معبود به آن سوگند یاد کرد و روزی اعتبار یافت که به دست پاک سیرتان به رقص در آمد هرگز به یاد ندار... ادامه متن
“ن والقلم و مایسطرون”، سوگند به قلم و آن چه می نویسد… هر انسانی در زندگی دل بستگیهای خاص خودش را دارد، دلبستگی که دلیل نفس کشیدنهای ممتد اوست، هم همدم است، هم رفیق، هم مع... ادامه متن
گزیده ای از شرح حال ساره تمیمی نویسنده کتاب ترمینال آقای فلانی من ساره تمیمی متولد یکم خرداد سال ۱۳۷۲ در شهر بوشهر، برای چندمین بار به دنیای هنر وارد شدم؛ ولی این بار بهعنوان نویسنده! از ز... ادامه متن
علی زورگیر دم غروب بود و هوا به سرعت رو به تاریکی میرفت. فاطمه برای رسیدن به خانه عجله داشت. هرچه تندتر میرفت انگار خیابان کِش میآمد و راه طولانیتر میشد. هنوز خیلی به کوچه خودشان مانده... ادامه متن
گزیده ای از کتاب سرزمین بی دم های رادین زنمو بدین میخوام برم نا گهان همهجا ». وااااای کلمو پوکوندی، الهی باد سیاه بیاد ورت داره ببره با خودش «: و رور جادو آن قدر ور زد که ننه جادو گفت ننه جا... ادامه متن
آیین رونمایی کتاب ”آخرین پاراگراف” به قلم “فریده ترقی” چهارشنبه – سی بهمن 1398 سالن همایش های خلیج فارس جزیره کیش با حضور مدیر عامل ، معاونین و مسئولین محترم سازمان منطقه آزاد و نوی... ادامه متن
باغ سیب صدای خروس همسایه بیخوابم کرد، چندبار سرمو زیر پتو پنهون کردم تا خوابم بِبَره اما فایدهای نداشت… کمی بعد صدای ربّنای پدر باعث شد از جام بلند شم. به آسمون نگاهی انداختم هنوز هو... ادامه متن