انتشارات عطران: کتاب چشمان خاکستری به قلم نسترن لیاقتمند بخشی از کتاب چشمان خاکستریزن با شوق به جوانه های کوچک مویی که پوستش را به سبزی مایل کرده بودند، نگریست. برای اطمینان از واقعی بودنشان... ادامه متن
پسر رها شده و فرشته درد (نوشته ی امیرحسین ابویی) اینجانب امیرحسین ابویی مهریزی ملقب به هیراد دست به قلم شده و این کتاب را با نام و یاد خدا شروع میکنم. لازم به ذکر است این داستان فقط جنبه سرگ... ادامه متن
پیشگفتار کتاب: روزی از همین روزها برای خودم نشسته بودم، مثلِ تمامِ آدمهای ساده در یک روزِ معمولی! به چیزی فکر میکردم که یادم نیست چه بود. ناگهان، حسی ناشناخته قلبم را به تپش انداخت…... ادامه متن
بشکن خدا را شیشه ی تزویرها رااین توبه ی ناکرده ی سنگین ما رابشکن سکوتی را که عمری در لجن بودعمری هوی، عمری هوس، در فکر تن بودبشکن قیام قامت دلمردگان رااین قوم نافرمان نالوطی گران راایما... ادامه متن
تنهایم بگذارید، با یک صندلی اضافه. نه چای میخورم نه قهوه، حتی اغراق نمیکنم که «حواسم نبود دو فنجان ریختم» فقط یک نفر زحمت بکشد خدا را صدا بزند. دوست دارم روبهرویم بایستد این چند مدت آنقد... ادامه متن
در بخشی از کتاب می خوانیم: با یه دونه دکمه ای که زدم هزارتا مطلب و عکس برام آورد هزار تا دختر و پسر هم کل من. با هر سختی که بود شروع به خوندن کردم. اینجا پر بود از عکسای بچه های پروانه ای. س... ادامه متن
برایم از عشق بگو، تقدیم به خدا با عشق، تقدیم به پدرم مسعود و مادرم فرزانه عشق های بی نظیر زندگیم، تقدیم به یگانه مهربانی و خوبی زندگیم دکتر زهرا عابدی که کلامش عشق و همراهیست، تقدیم به خواهر... ادامه متن
نام و نام خانوادگی: راضیه ندیمیمحل تولد: لارستان فارسپیشه: نویسنده و نقاشزندگی شخصی: از کودکی به هنر نقاشی و نوشتن، علاقمند بود. در چهارده سالگی نمایشنامه ای به عنوان «مادر» با بازیگری دانش... ادامه متن
در بخشی از کتاب “مردی ازجنس باران” این چنین میخوانیم: مادر چند بار صورتم را بوسید. سپس به داخل کمد هلم داد و وادارم کرد در گوشۀ خالی آن بنشینم. ملحفه ای رویم کشید و چند تکه لباس... ادامه متن
پیشگفتار مؤلف برگ هایی که خود را در مسیر رود رها کرده اند، با آنکه حس رهایی دارند، اما طعم آزادی را نخواهند چشید. نیرویی لازم است. قدرتی شگرف که در برگ نهفته نیست. برای چشیدن طعم آزادی، باید... ادامه متن
پیشگفتار مؤلف در آغاز فقط سکوت بود. اثر حاضر مجموعهای از بودنهای نگارنده است رها از قید زمان. هر چه نوشتهام را زیستهام. هر چه زیستهام را اما نوشتهام آیا؟ نه. قطعا نه. قلم هرچه توانا در... ادامه متن