از خیال چشمهایم بزن بیرون در تجسم آغوشم شریک شو یک بغل مرا میهمان خودت کن بین این همه هیاهوی و بلبشو ماه ناز صدای شادی و هلهله فضا را پر کرده بود ,زنان ایل با لباسهای رنگارنگ پولک دوزی شده د... ادامه متن
طهورا احدی: “نویسنده کتاب دست ویرانگر” نشر ملی عطران طهورا احدی هستم، متولد آذر ماه سال ۱۳۸۰ نویسنده ی کتاب دست ویرانگر و یک نقاش هستم. ذهن داستان پرداز من از دنیای نقاشی هایم بی... ادامه متن
فرشته فیضی: نویسنده کتاب “خدای اطلسی ها ” نشر ملی عطران گزیده ای از کتاب قلم روزی جان گرفت که معبود به آن سوگند یاد کرد و روزی اعتبار یافت که به دست پاک سیرتان به رقص در آمد هرگز به یاد ندار... ادامه متن
بازی سرنوشت نام او وحید بود؛ نامی که با توجه به معنی و محتوای آن، (تنها) برازنده او به نظر میرسید. وحید شخصیت آرامی داشت و ریز جثه و لاغراندام بود، لباسش از بزرگی به تنش گریه میکرد و کفشه... ادامه متن
سخنانی کوتاه از نویسنده کتاب ماز چهارم دبستان بودم که برای اولین بار قلمم را برای خلق اثری شبیه به “آلیس در سرزمین عجایب”در دست گرفتم. هر چه بیشتر می نوشتم، بیشتر عاشق نوشتن می ش... ادامه متن
گزیده ای از کتاب ماز از اولین خبر که تیتر اول روزنامه بودحیرت زده می شوم. زبانم بند آمده است.چه اتفاقی افتاده است.! به سمت تنها اتاق خانه ام می روم .در را میزنم و سپس آن را باز میکنم.پیرمردی... ادامه متن
هیچ چیز با لبخند تمام نمیشود. هاااای …..کارون……حُمّااااار…..حُمّاااااار* پدرم در جاده ی منتهی به شط ، اجازه موتور سواری به من داد و حالا میشنیدم به وضوح هر چه تمامت... ادامه متن