زیبا درودگر نرقانی: نویسنده کتاب “سکوت تب زده آوردم” انتشارات عطران” سکوت تب زده آوردم کاش بیدار می شدی مادر باز تکرار می شدی مادر قرص غم های من دزش بالاست کاش بیمار می شدی... ادامه متن
بخشی از کتاب باران تویی به قلم ندا سعادتی نسب و من از خجالت سرخ شدم. برایم تعجب برانگیز بود که با اینکه اینقدر ترسیدم و حالم بد شد ولی آن لحظه و آن آرامشی را که تجربه کردم دوست داشتم هیچگ... ادامه متن
محمد رشیدپور متولد آبان 1361 دارای مدرک کارشناسی حسابداری. دارای مدرک مدیر فنی بند (ب) گردشگری ، دارای مدرک روزنامه نگاری صلح از موسسه مطالعات جهان و سازمان ملل متحد . فعال در حوزه ادبیات و... ادامه متن
ماندالا واژه ماندالا (Mandala) در زبان باستانی مردم هندوستان به معنی دایره است. این واژه از ریشه “ماندا” به معنای ذات یا جوهر و پسوند “لا” به معنای ظرف یا در بردارنده، گرفته شده است. از این... ادامه متن
آقای کریمی، یهو اومد سمت من و گوشیو داد به من، گفت: زودباش، حرف بزن بذار صداتو بشنوه… – سلام دلارام…………. همین که صدامو شنید زد زیر گریه، (صدای گریه دلارام... ادامه متن
شب رویایی چله تابستون، یکی از بهترین کافه های شهر رو انتخاب کردم، بهترین میز این کافه، درست جایی بود که همه میتونستن ببیننش، شلوغ ترین ساعت، دقیقا ساعت ۸ غروب بود که خیلی از دونفره ها و دختر... ادامه متن
تکنـــا ناکاها انسانهایی با ویژگیهای برتر و بالاتر را جهت بدست آوردن فرزندانی موثرتر، بهینه و کاراتر با هم آمیزش میدادند. در روند این بهینهسازی ناکاها با موارد خاص و متفاوتی مواجه شدند.... ادامه متن
مهیا شیخ پور از وقتی که یادم میاد اونقدر با کاغذ و دفتر و مداد بودم مادرم به من میرزاخودنویس میگفت تا اینکه از ابتدای تحصیل به زنگ های انشا خیلی علاقه نشان دادم و در دوران راهنمایی به طور ج... ادامه متن
برای هوای بهار : بهار کم! نه دل میوه ها را می شکنی نه برگ ها را رها میکنی نه برف ها را سرگردان. چه نرم و مهربان بوی یار می دهی. آدم دلش می خواهد زیر نفس های آسمانت سفره ی مربع دو نفره اش را... ادامه متن
در بخشی از کتاب “مردی ازجنس باران” این چنین میخوانیم: مادر چند بار صورتم را بوسید. سپس به داخل کمد هلم داد و وادارم کرد در گوشۀ خالی آن بنشینم. ملحفه ای رویم کشید و چند تکه لباس... ادامه متن
انتشارات عطران: اهدای تندیس داستان برتر اولین جشنواره بزرگ شعر و داستان کوتاه فاخته به خانم فروزان حسینی« داستان کوتاه » دست های سرد مادر به قلم سرکار خانم فروزان حسینی مادر با همان وقار و م... ادامه متن